آکاࢪی
"آکاࢪی" | Chapter 1
امیدوارم که دوسش داشته باشین!^^
بنظر خودم این اهنگ وایبشو میده : virtual angel
پس اول این آهنگو پلی کنین و بعد بخونینش^^♡>>>
《آکاࢪئ:°.☆》
『: شکوفه هآئ شنآوࢪ 』
-☆《22 may / 2012》
^ 6:43 am^
بعد ساعت ها چشمامو باز میکنم .. نسیمی که میاد خوابو از سرم میپرونه و مثل درختا توی فصل بهار شادابم میکنهʕ⩾ᗨ⩽ʔ
همونطور که به سقفم زل زدم ... بدنمو تکون میدم و پا میشم ... قیافهم و مخصوصا موهام...*صدای خندم تا بیرون اتاقم میره *~ =)
+اکاری ؟ سر صبح چته میخندی ؟@-@
-میگن اگه روزتو با خنده شروع کنی ، با خنده ادامش میدی ... و با خنده تمومش میکنی
-[آنامئ آکاࢪی]
-میخوام روز قشنگی بسازم ، پس با خنده شروعش میکنم .... >-<
+اوهومم ... دیشب چند قسمت سریال دیدی؟ خیلی روت تاثیر گذاشته ...
-آکیرااااا¹
+(از لحنم خنده ش میگیره)* .. باشه باشه .. پاشو وگرنه دیر به اتوبوس میرسی
-چشم ارباب
+نگاه های خطرناککک ~ °~°
(¹:آکیرا خواهر منه که ازم ۷ سال بزرگتره(⌒0⌒)/~~
اون نویسندگی خونده و درحال حاضر تو یک شرکت داستان و فیکشن نویسی کار میکنه ^^
البته ناگفته نمونه که کلی از اون فیکشنارو من نوشتم! :>)
___
[بعد از گذشت چند ثانیه ★ ]
سرمو برمیگردونم و از پنجره به بیرون نگاه میکنم~
"شکوفه هآ دࢪ حال دࢪاومدنن و بعضیا که زود تࢪ دࢪ اومده بودن میوفتن ࢪو زمین و ࢪوی چآله هائ کوچیک آب شنآوࢪ میشن ، و جاشونو به شکوفه های جدید میدن"
وقتشه که هر زود تر مثل هر سال به استقبال شکوفه ها برم .. وگرنه ممکنه که کسی نباشه تا ازشون استقبال کنه و ناراحت شن:>
پا میشم ، دمپایی های خرگوشی که از آکیرا کش رفتمو میپوشم و دوربینمو بر میدارم :☆
-اممم(صاف کردن صدا)
-کنیچوآآآ ~
-من《 آنامے آکاࢪئ 》هستم و در تاریخ ۲۲ میِ ۲۰۱۲ درحال ضبط هستم ..
شکوفه ها امروز خیلی قشنگن^^ بلخره اول بهار رسیده و شکوفه ها و شبنم ها درحال خوشامد گویی به بهارن ~☆
+آکاریی چرت و پرت گفتنو تموم کنن و برو صورتتو بشوررر
-چشم خانم انامی آکیراااا
(همیشه بدش میاد که با فامیل صداش کنن چون مدیرش اینجوری صداش میکنه ( ・∀・))
____
^7:04 am^
+اکاریی صبر کنن
-جانم
+امروز کتابخونه میمونی؟
-نمیدونم ، اگه موندم بهت خبر میدم
+باشهه
_
•°¡ ادامه در نظرات ¡°•
نظرات (۵)