"زمانی که اسکندر بزرگ، بنده‌ی دیوژن شد!"

کتاب داستان
کتاب داستان

"حکایت رویارویی اسکندر مقدونی و دیوژن؛ فلسفه در برابر قدرت!"
اسکندر مقدونی، فاتح بزرگ جهان، به شهر کورنت می‌رسد و تصمیم می‌گیرد با دیوژن، فیلسوف مشهور کلبی، دیدار کند. اما برخلاف انتظارش، دیوژن نه تنها به او احترام نمی‌گذارد، بلکه او را "بنده‌ی حرص و شهوت" می‌نامد. در نهایت، وقتی اسکندر به او پیشنهاد می‌دهد که هرچه بخواهد به او بدهد، دیوژن تنها یک درخواست دارد: "سایه‌ات را از سر من کم کن!" این داستان نمادین، تقابل فلسفه و قدرت را به شکلی بی‌نظیر نمایش می‌دهد.

هشتگ‌ها:

#فلسفه #دیوژن #اسکندر_مقدونی #حکایت_تاریخی #رویارویی_قدرت_و_دانش #داستان_پندآموز #حکمت #داستانهای_کلاسیک #فلسفه_زندگی #آزادی_ذهن #روشنفکری #تفکرعمیق #افسانه_تاریخی #حکایات

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

"زمانی که اسکندر بزرگ، بنده‌ی دیوژن شد!"

۰ لایک
۰ نظر

"حکایت رویارویی اسکندر مقدونی و دیوژن؛ فلسفه در برابر قدرت!"
اسکندر مقدونی، فاتح بزرگ جهان، به شهر کورنت می‌رسد و تصمیم می‌گیرد با دیوژن، فیلسوف مشهور کلبی، دیدار کند. اما برخلاف انتظارش، دیوژن نه تنها به او احترام نمی‌گذارد، بلکه او را "بنده‌ی حرص و شهوت" می‌نامد. در نهایت، وقتی اسکندر به او پیشنهاد می‌دهد که هرچه بخواهد به او بدهد، دیوژن تنها یک درخواست دارد: "سایه‌ات را از سر من کم کن!" این داستان نمادین، تقابل فلسفه و قدرت را به شکلی بی‌نظیر نمایش می‌دهد.

هشتگ‌ها:

#فلسفه #دیوژن #اسکندر_مقدونی #حکایت_تاریخی #رویارویی_قدرت_و_دانش #داستان_پندآموز #حکمت #داستانهای_کلاسیک #فلسفه_زندگی #آزادی_ذهن #روشنفکری #تفکرعمیق #افسانه_تاریخی #حکایات