در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان گناهکار بخش سوم....... ادامه

۱۲ نظر
گزارش تخلف
هرچی که بخوایی(آفلاین)
هرچی که بخوایی(آفلاین)

اگر بنا ست من خسارت بدم که میدم ولی در غیر اینصورت.. با خشم نگاهش کردم و ادامه دادم :به خاطر تموم توهین ها و حرف های رکیکی که به من نسبت دادید باید جوابتون و یه جوری بدم اما تو عمل….خب..حالا چی میگید؟..خسارت می خواین؟.. کاملا مشخص بود از لحنم وحشت کرده..ولی با این حال با سرسختیِ تمام ظاهرش و تغییر نداد.
اینبار صداش لرزش خیلی کمی داشت که با کمترین دقتی قابل تشخیص بود!.. — واقعا که روت خیلی زیاده..خسارت که نمیدی هیچ تازه به فکر مجازات کردنمم هستی؟..اصلا شما کی باشی که بخوای منو مجازات کنی؟..برو کنار ببینم.. بدون هیچ حرکتی نگاهش کردم..با حرص لبه ی کتم و گرفت و کشید کنار..تکون نخوردم..هر چی سعی می کرد بی فایده بود.. پوزخند زدم.. اروم نگاهش و بالا کشید و با تردید توی چشمام خیره شد.. -چی شد؟..پس چرا نمیری؟.. اب دهنش و قورت داد .. -هیکل گنده ت و بکش کنار ببین چطوری میرم.. با غرور یک تای ابروم و بالا انداختم..اروم رفتم کنار تا بتونه رد شه.. با این حرکت از جانب من، جسورتر شد و لبخند کجی نشست رو لباش.. همین که از کنارم رد شد دستم و به سمتش دراز کردم..برام مهم نبود که می خوام چکار کنم..فقط می خواستم جلوی این دختر بی پروا رو بگیرم.. کشیدمش جلو..بدون اینکه برگردم..دستش توی دستم بود..محکم فشارش دادم..با درد ریز ناله کرد و اخماشو کشید تو هم.. -کجـــا؟..هنوز که تسویه حساب نکردیم!.. نالید :اقا جونه هر کی که دوست داری برو رد کارت اصلا خسارتم بی خیال شدم..فقط گیر نده، ولم کن.. -اما من می خوام خسارتت و بدم..به هرحال لطف کردی از عقب زدی به ماشینم و خوب نیست دست خالی برگردی.. خواست دستش و که اسیر دستای من بود ازاد کنه ولی نتونست.. -میگم ولــم کن اصلا غلط کردم بکش کنار دیگه.. توی چشمای خاکستریش خیره شدم..ترسیده بود.. دستش و کشیدم و بردمش سمت ماشین ..در و باز کردم و پرتش کردم تو..وحشت کرده بود .. تا بخواد به خودش بیاد سریع نشستم پشت فرمون و قفل مرکزی رو زدم.. ماشین و روشن کردم..که صدای جیغ بلندش فضای سر بسته ی ماشین و پر کرد..

نظرات (۱۲)

Loading...

توضیحات

رمان گناهکار بخش سوم....... ادامه

۸ لایک
۱۲ نظر

اگر بنا ست من خسارت بدم که میدم ولی در غیر اینصورت.. با خشم نگاهش کردم و ادامه دادم :به خاطر تموم توهین ها و حرف های رکیکی که به من نسبت دادید باید جوابتون و یه جوری بدم اما تو عمل….خب..حالا چی میگید؟..خسارت می خواین؟.. کاملا مشخص بود از لحنم وحشت کرده..ولی با این حال با سرسختیِ تمام ظاهرش و تغییر نداد.
اینبار صداش لرزش خیلی کمی داشت که با کمترین دقتی قابل تشخیص بود!.. — واقعا که روت خیلی زیاده..خسارت که نمیدی هیچ تازه به فکر مجازات کردنمم هستی؟..اصلا شما کی باشی که بخوای منو مجازات کنی؟..برو کنار ببینم.. بدون هیچ حرکتی نگاهش کردم..با حرص لبه ی کتم و گرفت و کشید کنار..تکون نخوردم..هر چی سعی می کرد بی فایده بود.. پوزخند زدم.. اروم نگاهش و بالا کشید و با تردید توی چشمام خیره شد.. -چی شد؟..پس چرا نمیری؟.. اب دهنش و قورت داد .. -هیکل گنده ت و بکش کنار ببین چطوری میرم.. با غرور یک تای ابروم و بالا انداختم..اروم رفتم کنار تا بتونه رد شه.. با این حرکت از جانب من، جسورتر شد و لبخند کجی نشست رو لباش.. همین که از کنارم رد شد دستم و به سمتش دراز کردم..برام مهم نبود که می خوام چکار کنم..فقط می خواستم جلوی این دختر بی پروا رو بگیرم.. کشیدمش جلو..بدون اینکه برگردم..دستش توی دستم بود..محکم فشارش دادم..با درد ریز ناله کرد و اخماشو کشید تو هم.. -کجـــا؟..هنوز که تسویه حساب نکردیم!.. نالید :اقا جونه هر کی که دوست داری برو رد کارت اصلا خسارتم بی خیال شدم..فقط گیر نده، ولم کن.. -اما من می خوام خسارتت و بدم..به هرحال لطف کردی از عقب زدی به ماشینم و خوب نیست دست خالی برگردی.. خواست دستش و که اسیر دستای من بود ازاد کنه ولی نتونست.. -میگم ولــم کن اصلا غلط کردم بکش کنار دیگه.. توی چشمای خاکستریش خیره شدم..ترسیده بود.. دستش و کشیدم و بردمش سمت ماشین ..در و باز کردم و پرتش کردم تو..وحشت کرده بود .. تا بخواد به خودش بیاد سریع نشستم پشت فرمون و قفل مرکزی رو زدم.. ماشین و روشن کردم..که صدای جیغ بلندش فضای سر بسته ی ماشین و پر کرد..