فرشتهای زمینی
"فرشتهای زمینی" | 1st Chapter
1st Chapter˚⋆.
باید برم مدرسه و ایگنور شدن از طرف "دوستام" رو تحمل کنم . . . صبر کن ببینم! گفتم "دوستام"؟ خب در واقع "دوستای سابقم" میتونم بهشون "همکلاسی" بگم، من با "همکلاسی هام" ارتباط قابل توجهی ندارم و بعضی وقتها با یه گروهم، بعضی وقتها با یسری دیگه و بعضی وقت ها( که کم پیش میاد) هم تنهام.
من ۱۱ سالمه، اممم امسال ۱۲ سالم کامل میشه و میرم توی ۱۳ سال، پس امسال ۱۲ سالم میشه(؟)؛ یه دختر کلاس هفتمیام که خیلی درسخونم و اکثرا نمره هام بین "همکلاسی هام" بالاترینه، شاید بگید تو که سنت به کلاس هفتمی ها نمیخوره، دروغ میگی! خب دروغ نیست فقط یه سال جهش زدم از کلاس اول به سوم همین!
قدم ۱۶۰ سانتی متره، قدم خیلی کوتاهه(؟)، موهام مشکی پرکلاغیه ولی چون من مذهبیام همیشه مقنعهام رو سرمه و "همکلاسی هام" لحظه شماری میکنن که مقنعهام رو بردارم و موهامو ببینن. من ترم اول نفر دوم کلاسمون و کل هفتم ها بودم؛ کارم خوب بوده مگه نه؟ معدلم ۱۹/۹۳ بود.
ولی میخوام برای ترم دوم بترکونم، و معدل ۲۰ بگیرم!
تا الان میتونم برای همهی نمره های کلاسیایم ۲۰ بگیرم، خیلی خوبه؛ حتی اگه امتحان های ترمم رو ۱۹ بگیرم باز هم معدلم بیست میشه، اگه ترم دوم معدلم بیست بشه . . . فکر کردید قرار جایزهای چیزی بگیرم؟ نه، چون من همیشه بچه درس خونی بودم برای نمره های بالا و کاملم اونقدری که باید تشویق نشدم! خب شاید بگید:«آخی، بیچاره!.» اما اشتباه نکنید این خوبه، چون میدونن من همیشه نمراتم خوبه و بهم اطمینان دارن بخاطر همینم واکنش زیادی نشون نمیدن، بله دوستان گرامی.
میگفتم . . . اگه معدلم بیست بشه معدل کلیام میشه ۱۹.۹۶، و این کافیه دیگه!
اگه بتونم به اون دبیرستانو رشتهای که میخوام برسم کاملا کافیه!
من یه رازی دارم!
الان بهتون نمیگم، اما خیلی زود خودتون متوجهش میشید=)
*.•
نویسنده: Choi minsoo
https://www.namasha.com/Moa.txt
نظرات (۸)