روز اول | ورود به قلب نبرد
عصر همراه شهید چمران راهی اهواز شدیم؛ شهری که در تاریکی محض فرو رفته بود. ابتدا به پادگان لشکر ۹۲ رفتیم و سپس استانداری. همان شب، چمران یارانش را جمع کرد و گفت: «میرویم عملیات.» من هم درخواست همراهی کردم. عمامه و عبا را کنار گذاشتم، لباس سربازی گشاد پوشیدم و نیمهشب به دل میدان رفتیم.
مجموعه قصه مبارزه روز اول | ویژهی هفتهی دفاع مقدس
نظرات