ساقی چرا شراب ساغر نمیکنی
من تشنه ی محبت تو بی محبتم
تو باور نمیکنی،
آخر ازعشق تو ساکن در کلیسا میشوم میکشم دست از مسلمانی یهودا میشوم
*******
ندانم ندانی کجایم کجایی کجایی
گمونم به کام تو هم ریخته زهر جدایی
بگو سر به بستر تو هر شب به غربت میگذاری
بگو که تو هم مثل من هم زبونی نداری
جلوه موزیک
بگو که تو هم روزها را بهر مردن میشماری
میدونم تو هم هیچ امیدی به دیدار دیگر نداری
مثل مردن میمونه از همه کس دل بریدن
حتی بدتر ز مردن عزیزا رو ندیدن دل بریدن
از بس که غم به سینه من بسته راه را
دیگر مجال آمد و شد نیست آه را عزیز من
*******
عاشقم من که هنوزم هنوزه
پدر عشق و عاشقی باید بسوزه
نمیخوام غیر تو من یار دگر
نمیرم دنبال دلدار دگر
گرچه تو خیلی به من نارو زدی
بازخورم گول تو صدبار دگر
منو عشقو تو و عمر دوروزه
پدر عشق و عاشقی باید بسوزه
عاشقم من که هنوزم هنوزه
پدر عشق وعاشقی باید بسوزه
شده ام عاشق عاشق چشم مست تو
چشم افسونگر می پرست تو
گله دارم فقط از بخت خودم
گله هرگز نکنم ز دست تو
عاشقم من که هنوزم هنوزه
پدر عشق وعاشقی باید بسوزه