کنسرت اکبر گلپایگانی تالار رودکی ۱۳۵۶ سنتور عبدالله معارفی، اشک من موی سفید غزل حدیث عشق ما
حدیث عشق ما گر کس نگفت افسانه ای کمتر
اگر من هم نباشم در جهان دیوانه ای کمتر
کسی عاشق بود کز آتش سوزان نپرهیزد
به راه عشق نتوان بود از پروانه ای کمتر
نگو بزمیست عالم لیک ساقی جام غم دارد
خوش آن مهمان که خورد از دست او پیمانه ای کمتر
*******
اشک من ! خودتو نگه دار ،
نیا پایین منو رسوا می کنی
آخه غم تو میون جمعی ،
چرا تنها ، منو پیدا می کنی
می شکنی منو با نگاهت ، پیش مردم ،
آخه ای چشم سیاه
خون قلب منو هر شب ، جای باده ،
توی مینا می کنی
خون قلب منو هر شب ، جای باده ،
توی مینا می کنی
می ریزه رو بالش من ،
هر شب این اشکای لرزون
بی تو من غمگین و تنها ،
من پریشون ، دل پریشون
مستی ام رو تا سحر ،
پیمونه ام می بینه و بس
غنچه های اشکمو ،
دست غمت می چینه و بس
اشک من ! خودتو نگه دار ،
نیا پایین منو رسوا می کنی
آخه غم تو میون جمعی ،
چرا تنها منو پیدا می کنی
می شکنی منو با نگاهت ، پیش مردم ،
آخه ای چشم سیاه
خون قلب منو هر شب ، جای باده ،
توی مینا می کنی
خون قلب منو هر شب ، جای باده ،
توی مینا می کنی
می ریزه رو بالش من ،
هر شب این اشکای لرزون
بی تو من غمگین و تنها ،
من پریشون ، دل پریشون
مستی ام رو تا سحر ،
پیمونه ام می بینه و بس
غنچه های اشکمو ،
دست غمت می چینه و بس
اشک من ! خودتو نگه دار ،
نیا پایین منو رسوا می کنی
آخه غم تو میون جمعی ،
چرا تنها منو پیدا می کنی
*******
موی سپیدوُ توی آینه دیدم؛ آهی بلند از ته دل کشیدم…
تا زیر لب شکوه رو کردم آغاز؛ عقل هی ام زد که خودت رو نباز!
عشق باید پادر میونی کنه؛ تا آدم احساس جوونی کنه
رفته بودم تا مثل یک کبوتر؛ باز کنم تو آسمون بال وپر
دیدم که شوقی ندارم به پرواز!
عقل هی ام زد که خودت رو نباز…
نظرات