در حال بارگذاری ویدیو ...

اپرای خیارشور - شهروز مرکباتی لنگرودی

شهروز مرکباتی لنگرودی
شهروز مرکباتی لنگرودی

- من شیفته ی تئاترم! البته منظورم این مزخرفاتی که روی صحنه می ره و تهش دست می زنن و بیرون از سالن یا زیر لب چهارتا فحش می دن و یا قربون صدقه ی بازیگرا و عوامل می رن نیست! این فعالیتا هر چقدم عالی باشن پوکن،جون ندارن! برای من تئاتر یعنی تغییر،تو بگو یه لیوان دیگه نتونه یه جایی باشه که قبلا بوده! تو بگو طرف بعد اون نمایش کوفتی دیگه فلان غذایی که براش چندان جذابم نبوده نخوره،یه خوراکیه ها هیچی نیست ولی مهمه چون اون حرکت لامصب تکی که نیس وصله به هزار تا چیز دیگه و اگه جابجا شه همه چیز جابجا شده! اون چیزی که من هر چی گشتم و تو گروه های اینور آب و اونور آبی پیدا نکردم دیوونگیه! کلیشه س هان؟! دیوونگی! این یارو دنبال دیوونگیه! چه لوس! ولی من وقتی می گم دیوونگی یعنی ترکیدن مغز! یعنی آگاهانه معاشو روابط یومیه تو به چوخ سگ بدی! آدما تشویق یا تقبیحت نکنن نتونن هضمت کنن کلا! یعنی نتونن هیچ جوره مصرفت کنن یا مث زباله بندازنت بری رد کارت! انگشت وسطتو فرو کنی تو عرضه و تقاضا! یه چیزی ارائه بدی که حتی برای ارضای خودتم نیس! هنر برای هنر؟! نه! حتی هنرم بی آبرو کنی! نتونن حتی بگن این چه مزخرفیه! چیزی باشه که چیزی نیس! توجهارو یه جورایی جلب کنه ولی انگاری گوش ت بخوره به حرفای یه عوضی که سر یه میز دیگه نشسته و اصلا تو به هیچ ور زندگیش نیستی! تیز کنه! کثافت باشه! می فهمین چی می گم؟! کثیف باشه،زننده باشه ولی اغوا کنه! طرف بدونه تهش پوچ پوچه ولی بیاد نه که به هوس یه چیزی بیاد و تهش پوچی نصیبش شه...انگاری یکی یه کاغذ بگیره دستش [که روش نوشته گوسپند گوسپند است] توی شهر بچرخه ئو به هر کی رسید نشونش بده و بگه قبول داری؟ بعد که یارو قبول کرد انقد سوال پیچش کنه که طرف سرش درد بگیره! تئاتر باید میگرن باشه! نباید جوابی بده! نباید مث قصه گویی شهرزاد یا بورخس باشه! نباید یه شعری باشه که می خونی و می گی به به! باید شرمسارت کنه! سرخ و سیاه شی از اجراش! بگی ای خاک بر سر من! این دیگه چی بود؟! نه که ناخودآگاه باشه! اصلا! با ناخودآگاه ولی کار کنه! نقشه ی راهت باید انقدر دقیق باشه که طبیعی به نظر برسه،انگار براساس اصل علیت پیش رفتی! خب ابری دیگه باید بباری! ولی چی میباری؟! بارونی از آب گوارا؟! نه! گندآب! به حدی محکم می باری که چترا کج بشنو و سقفا خراب ولی سیل نمی سازی! اوضاع انگار عادیه ولی دیگه نیست! یعنی نشون می دی از اولشم عادی نبوده...

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

اپرای خیارشور - شهروز مرکباتی لنگرودی

۰ لایک
۰ نظر

- من شیفته ی تئاترم! البته منظورم این مزخرفاتی که روی صحنه می ره و تهش دست می زنن و بیرون از سالن یا زیر لب چهارتا فحش می دن و یا قربون صدقه ی بازیگرا و عوامل می رن نیست! این فعالیتا هر چقدم عالی باشن پوکن،جون ندارن! برای من تئاتر یعنی تغییر،تو بگو یه لیوان دیگه نتونه یه جایی باشه که قبلا بوده! تو بگو طرف بعد اون نمایش کوفتی دیگه فلان غذایی که براش چندان جذابم نبوده نخوره،یه خوراکیه ها هیچی نیست ولی مهمه چون اون حرکت لامصب تکی که نیس وصله به هزار تا چیز دیگه و اگه جابجا شه همه چیز جابجا شده! اون چیزی که من هر چی گشتم و تو گروه های اینور آب و اونور آبی پیدا نکردم دیوونگیه! کلیشه س هان؟! دیوونگی! این یارو دنبال دیوونگیه! چه لوس! ولی من وقتی می گم دیوونگی یعنی ترکیدن مغز! یعنی آگاهانه معاشو روابط یومیه تو به چوخ سگ بدی! آدما تشویق یا تقبیحت نکنن نتونن هضمت کنن کلا! یعنی نتونن هیچ جوره مصرفت کنن یا مث زباله بندازنت بری رد کارت! انگشت وسطتو فرو کنی تو عرضه و تقاضا! یه چیزی ارائه بدی که حتی برای ارضای خودتم نیس! هنر برای هنر؟! نه! حتی هنرم بی آبرو کنی! نتونن حتی بگن این چه مزخرفیه! چیزی باشه که چیزی نیس! توجهارو یه جورایی جلب کنه ولی انگاری گوش ت بخوره به حرفای یه عوضی که سر یه میز دیگه نشسته و اصلا تو به هیچ ور زندگیش نیستی! تیز کنه! کثافت باشه! می فهمین چی می گم؟! کثیف باشه،زننده باشه ولی اغوا کنه! طرف بدونه تهش پوچ پوچه ولی بیاد نه که به هوس یه چیزی بیاد و تهش پوچی نصیبش شه...انگاری یکی یه کاغذ بگیره دستش [که روش نوشته گوسپند گوسپند است] توی شهر بچرخه ئو به هر کی رسید نشونش بده و بگه قبول داری؟ بعد که یارو قبول کرد انقد سوال پیچش کنه که طرف سرش درد بگیره! تئاتر باید میگرن باشه! نباید جوابی بده! نباید مث قصه گویی شهرزاد یا بورخس باشه! نباید یه شعری باشه که می خونی و می گی به به! باید شرمسارت کنه! سرخ و سیاه شی از اجراش! بگی ای خاک بر سر من! این دیگه چی بود؟! نه که ناخودآگاه باشه! اصلا! با ناخودآگاه ولی کار کنه! نقشه ی راهت باید انقدر دقیق باشه که طبیعی به نظر برسه،انگار براساس اصل علیت پیش رفتی! خب ابری دیگه باید بباری! ولی چی میباری؟! بارونی از آب گوارا؟! نه! گندآب! به حدی محکم می باری که چترا کج بشنو و سقفا خراب ولی سیل نمی سازی! اوضاع انگار عادیه ولی دیگه نیست! یعنی نشون می دی از اولشم عادی نبوده...