حکایت پنجه به خون آلودن مضحکالدوله با نوشته و کارگردانی علی حسنزاده که تا 13 آذر در تماشاخانه جم شاهین شهر به روی صحنه میرود، همزمانیِ نوستالژیهای درامِ مُدرن و کلاسیکِ ایرانی است. این همپیالهشدن را پیش از این در «مضحکه تلخک» مریم علیاکبری یا «اُستاد نوروز پینه دوز» عباس فخری، دیده بودم امّا چیزی که عُمقِ تازهای برای من در این نمایش خلق کرد؛ وجودِ تالیفاسدزُدایی در بیانِ ادبیِ تئاتر است. من ارجاع میدهم که حتماً کتابِ «درام اسلامی» جمشید ملکپور را بخوانید و طبیعتاً علاقهمندان به هنرِ تئاتر قبل از هرچیزی به باورِ من باید «نمایش در ایران» بهرام بیضایی، را خوانده باشند. تالیفاسدزُدایی در ادبیات به معنای پرهیز از اصطلاحاتِ بیگانه و استفادهی مکرر آن است. در صحنههایی از این نمایش میبینیم که پسرِ شاه با لهجهی اصفهانیِ غلیظی که به خود، با بازیِ عماد عمادی، گرفته سعی دارد شنونده را غافلگیر کند و شنوندهی امروزی هم اتفاقاً غافلگیر میشود و به استفادهی بیجا از کلماتِ فرنگیِ او میخندد. این خنده اگرچه سطحی است و بیننده آن را ادامهدار در ذهنِ خود نمییابد، امّا باعث میشود در ضمیرِ ناخودآگاهاش این فکت شکل گیرد که استفاده از اصطلاحات و کلماتِ بیگانه دیگران را به خنده میاندازد و...
متن کامل را در روزنامهی اینترنتی برداشت بلند بخوانید.
https://longtake.ir/?p=24827