نقد تئاتر خدای کشتار
خدای کشتار به کارگردانیِ محمد نادری درهکتی که یکی از شناختهشدهترین نمایشنامههای یاسمینا رضا است، یک درامِ آموزشی در پوستهی کُمدی و سیاهی، نه کمدیِ سیاه، در خود دارد. این درامِ آموزشی از این جهت دارای ارزش است که تمدنِ انسانی بر اساس گفتوگو را یادآور میشود. بازیِ خوبِ پناه آزادی در نقشِ یک مادرِ مؤلف که تأکید دارد دو دندانِ فرزندش به عمد توسطِ فرزندِ دیگران شکسته شده، قابلِ تأمل بود. طراحیِ لباس برای نقشِ او اگرچه تمامیت خانه را تداعی میکند امّا از آنجا که به باورِ من تئاتر نباید لاکچری بودنِ خود را فراموش کند، ضعیف و سَرسَری است. متقابلاً بازیِ خوبی از روزبه جبارنژاد میبینیم که اوجِ ضربانِ نقشش در لحظاتی است که سیمِ سشوار را در جیبِ شلوارش میکند و صدای خشک کردن از خود در میآورد. اشکان جمشیدی و سمیه احمدی نه. اگرچه طراح لباس در پوشش سمیه احمدی ظریف عمل کرده و این پوشش به کت و شلوارِ پارتنرش خیلی آمده امّا بازیهای مصنوعی در کُنفرانسِ حضورِ آن دو به عنوانِ میهمانْ موج میزند. اشکان بیش از حدّ به لباس خود متکی است و گویی اگر کت و شلوار را از او بگیریم دیگر نمیتواند بازی کند؛ سمیه نیز تظاهرش به اخلاقیات زیاد است و...
متن کامل را در روزنامهی اینترنتی برداشت بلند بخوانید.
https://longtake.ir/?p=24830
نظرات