در حال بارگذاری ویدیو ...

...

۱ نظر گزارش تخلف
.
.

ازش پرسیدم مرگ یعنی چی ؟
چرا ادمها وقتی این کلمه رو می شنون یا کنار اسم یکی می بینن خیلی ناراحت می شن ؟
گفت چون دیگه نیست تموم شده انگار هیچوقت نبوده بقیه هم وقتی اسم مرگ رو می شنون احساس پوچی می کنن اینکه همه چیزهای که براش تلاش کردن بی معنی و بیخوده و در نهایت پایان به سراغشون میاد می دونن یه روز خیلی زود اون کنار اسم اونا هم گذاشته میشه
چون باورش دارن به پایان باور دارن
و چون باورش دارن جوری زندگی می کنن که مرگ شکل حقیقت بخودش می گیره و به واقعیتی انکار ناپذیر براشون تبدیل میشه واقعیتی که منبع پوچی اونهاست
حقیقتی که میشه با معنا دادن به زندگی ادمها به دروغ و توهم بزرگ تبدیلش کرد

گفتم راهی هست بشه ازمرگ فرار کرد
گفت ازنظر فیزیکی نه !
گفتم منظورت چیه ؟ مگه زندگی همون حالت فیزیکی نیست !؟
خندید و گفت میدونی مشکل همینه وقتی بفهمی وجود حقیقی چیه شکل حقیقی زندگی هم پیدا می کنی !
گفتم منظورت از شکل حقیقی زندگی دنیای پس از مرگه
گفت نه شکل حقیقی زندگی اون نیست تو وقتی بهش برسی به مرگ اعتقادی نداری ولی اون جهان رو جهان بعد مرگ خطاب می کنن یعنی به مرگ اعتقاد دارن
واقعا فکر می کنی یه عده که از مرگ ترسیدن و برای خودشون جهان بعد مرگ خلق کردن جهانی که عملا وجود نداره و حتی اگه وجود هم داشته باشه خالی از معنیه و همه مثل چی تا ابدیت همش می خورن و می خورن همچین چیزی شکل حقیقی زندگیه ؟
اصلا وجود داشته باشه چه ارزشی داره ؟بودن تو همچین جای چه ارزشی داره ؟
گفتم پس چیه ؟
...
گفت برات یه مثال می زنم
تو تا حالا راجب اینکه یه روز ربات های ساخته میشه که می تونن مثل انسان فکر کنن چیزی شنیدی یا نظریه های شبیهش ؟
گفتم خب اره
گفت می دونی میشه اونا رو هک کرد
گفتم اره
گفت پس اگه هزار تا یا ده میلیارد ربات درست کنی که بتونن فکر هم بکنن در حد تصور منظورمه می تونی یه ابر کامپیوتر درست کنی که همشون رو هک کنه ؟
حتی همون ابر کامپیوتر مغز همشون بحساب بیاد و عملا شخصیت همشون رو داده های همشون رو داره و همشون رو بهم وصل می کنه و بهشون می گه چیکار کنن

نظرات (۱)

Loading...

توضیحات

...

۱۴ لایک
۱ نظر

ازش پرسیدم مرگ یعنی چی ؟
چرا ادمها وقتی این کلمه رو می شنون یا کنار اسم یکی می بینن خیلی ناراحت می شن ؟
گفت چون دیگه نیست تموم شده انگار هیچوقت نبوده بقیه هم وقتی اسم مرگ رو می شنون احساس پوچی می کنن اینکه همه چیزهای که براش تلاش کردن بی معنی و بیخوده و در نهایت پایان به سراغشون میاد می دونن یه روز خیلی زود اون کنار اسم اونا هم گذاشته میشه
چون باورش دارن به پایان باور دارن
و چون باورش دارن جوری زندگی می کنن که مرگ شکل حقیقت بخودش می گیره و به واقعیتی انکار ناپذیر براشون تبدیل میشه واقعیتی که منبع پوچی اونهاست
حقیقتی که میشه با معنا دادن به زندگی ادمها به دروغ و توهم بزرگ تبدیلش کرد

گفتم راهی هست بشه ازمرگ فرار کرد
گفت ازنظر فیزیکی نه !
گفتم منظورت چیه ؟ مگه زندگی همون حالت فیزیکی نیست !؟
خندید و گفت میدونی مشکل همینه وقتی بفهمی وجود حقیقی چیه شکل حقیقی زندگی هم پیدا می کنی !
گفتم منظورت از شکل حقیقی زندگی دنیای پس از مرگه
گفت نه شکل حقیقی زندگی اون نیست تو وقتی بهش برسی به مرگ اعتقادی نداری ولی اون جهان رو جهان بعد مرگ خطاب می کنن یعنی به مرگ اعتقاد دارن
واقعا فکر می کنی یه عده که از مرگ ترسیدن و برای خودشون جهان بعد مرگ خلق کردن جهانی که عملا وجود نداره و حتی اگه وجود هم داشته باشه خالی از معنیه و همه مثل چی تا ابدیت همش می خورن و می خورن همچین چیزی شکل حقیقی زندگیه ؟
اصلا وجود داشته باشه چه ارزشی داره ؟بودن تو همچین جای چه ارزشی داره ؟
گفتم پس چیه ؟
...
گفت برات یه مثال می زنم
تو تا حالا راجب اینکه یه روز ربات های ساخته میشه که می تونن مثل انسان فکر کنن چیزی شنیدی یا نظریه های شبیهش ؟
گفتم خب اره
گفت می دونی میشه اونا رو هک کرد
گفتم اره
گفت پس اگه هزار تا یا ده میلیارد ربات درست کنی که بتونن فکر هم بکنن در حد تصور منظورمه می تونی یه ابر کامپیوتر درست کنی که همشون رو هک کنه ؟
حتی همون ابر کامپیوتر مغز همشون بحساب بیاد و عملا شخصیت همشون رو داده های همشون رو داره و همشون رو بهم وصل می کنه و بهشون می گه چیکار کنن