عطر هرگز نمیمیرد!
عطر زهره من را از دنیای سیروس جدا کرد. حداقل برای مدتی. بعدها زهره قسم میخورد که تا آن وقت اصلا پدرش اجازه عطر خریدن نداده و عطر نزده. اتفاق ساده بود و هیچ پیچش ملودرامی هم نداشت. از کنار هم رد شدیم. توی کوچه سلام کرد و عطرش به مشامم رسید. الان که موی سپید کرده ام و سرد و گرم روزگار را چشیده ام تنها احتمالی که به ذهنم میرسد قیام ناگهای نیروی جوانی است. بقیه در http://free-charges.com/3273
نظرات