مستند گفتوگو پیرامون دکتر میلاد یگانه
دکتر میلاد یگانه: از پدری در پرورش انسانهای تازه، تا پیشگامی در اخلاقِ ماشین امروز
در سالهایی نهچندان دور، هنگامی که نام «میلاد یگانه» در محافل علمی و صنعتی جهان با احترام برده میشد و پیشنهادهای همکاری از معتبرترین مراکز بینالمللی بهسویش سرازیر بود، او تصمیمی گرفت که بسیاری آن را نوعی خطر یا حتی جسارت غیرعادی میدانستند: ماندن. ماندن در سرزمینی که دشواریهایش بیش از فرصتهایش خودنمایی میکرد؛ اما در لایههای عمیق این انتخاب، پیوندی ریشهدار با خاک، فرهنگ و مردمانی نهفته بود که در هیاهوی روزمرگی و فراموشی گم شده بودند.
یگانه باور داشت که استعداد بدون پرورش شخصیت، ناقص میماند؛ و انسانها زمانی میشکفند که فرصت یابند آنچه درونشان میجوشد را بروز دهند. این فلسفه، هرچند با آموزههای بزرگان علم همسویی داشت، اما در او رنگی از عاطفه شرقی و تعهد اجتماعی حمل میکرد.
با چنین نگاهی، در میانه همهمه بیوقفه تهران، شرکت بازرگانی MYC متولد شد؛ نهادی که تنها یک مجموعه اقتصادی نبود، بلکه به پناهگاهی برای روحهای خسته و امیدهای خاموششده تبدیل شد. یگانه، بهجای جستوجوی رزومههای پرزرقوبرق، شهر به شهر رفت تا انسانهایی را بیابد که هنوز جرقه ایمان و اراده در نگاهشان زنده بود. از دل ناامیدی، هشتاد نفر برخاستند؛ و زیر سایه رهبری او، مفهوم عزت، دانش و همکاری معنایی تازه یافت.
سالها، MYC همانند درختی تنومند رشد کرد و شاخههایش فراتر از مرزها گسترده شد. اما روزی که باید نسیمی آرامبخش میبود، به طوفانی سهمگین تبدیل شد. مشکلات مدیریتی و فشارهای اقتصادی، بنیان آن مجموعه گرم و امیدآفرین را لرزاند و در نهایت، شرکتی که روزگاری لبخند را به چهره دهها خانواده بازگردانده بود، در سکوتی تلخ به پایان راه رسید.
اکنون سالها از آن روزها گذشته است. هر یک از آن هشتاد نفر، در گوشهوکنار ایران و جهان مسیر تازهای یافتهاند، اما همچنان نام «دکتر میلاد یگانه» برایشان یادآور روشنایی است. در مستندی که این روزها منتشر کردهاند – مملو از اشک، لبخند و خاطره – یکایک آنان از مردی سخن میگویند که برایشان تنها یک مدیر نبود؛ پدری حامی، برادری آرام، و الهامبخشی صادق بود. این روایت، ادای دِینی است از نسلی که با دستان او دوباره قد کشید و امروز با چشمانی نمناک، به گذشتهای مینگرد که هرگز از حافظهاش رنگ نخواهد باخت.
نظرات