در حال بارگذاری ویدیو ...

...

۱ نظر
گزارش تخلف
.
.

یه بار از یه گربه ماده که اسمش میا بود پرسیدم از چه موجوداتی خیلی بدت میاد ؟ اون گفت بیشتر از گربه ها ...من تعجب کردم و گفتم از گربه ها !؟ فکر می کردم بگی از آدم ها ...میا جواب داد نه من از ادمها بدم نمیاد بعضی هاشون با ما گربه ها خیلی مهربون و خوش رفتارن هر چند رفتار بیشترشون خیلی بده ولی فکر کنم چون فکر نمی کنن ما گربه ها هم احساس داریم باهامون بدن ولی گربه ها هم نوع های خودمن اونا وقتی من مادرم رو ازدست دادم بدترین رفتار رو باهام داشتن من بچه بودم هنوز سه ماهم نبود که مادرم تصادف کرد و دیگه خودم مجبور بودم از خودم مراقبت کنم خودم دنبال غذا می گشتم دنبال سرپناه دیگه مادر عزیزم نبود ( گریه ش گرفت )ازش پرسیدم مادرتو دوست داشتی ؟ با گریه جواب داد اره معلومه تو می دونی بزرگ کردن سه تا بچه گربه چقدر سخته ؟ اون همیشه مراقب ما بود اگه گربه ای یا کلاغی یا ادمی دور و بر ما می اومد ازمون محافظت می کرد اگه می دید جامون امن نیست جامون رو عوض می کرد با اینکه زندگیش خیلی سخت بود ولی هیچوقت ما رو اذیت نمی کرد حتی وقتی شیطنت می کردیم و رو بدنش پنجول می کشیدیم حتی اگه دردش هم می گرفت با محبت لیسمون می زد تمیزمون می کرد تو که نمی دونی زندگی یه گربه ماده چقدر سخته ناخواسته بچه دار بشی چون گربه های نر دیگه وقتی امپرشون می زنه بالا دنبالت میان و ولت هم نمی کنن بعد هم بچه دار می شی خب اونا بچه هاتن تو هم مادرشونی بهشون احساس داری دلت نمیاد ولشون کنی دوسشون داری باید مواظبشون باشی ضعیفن کوچولون حتی نمی تونن رو دست و پاهاشون تا چند هفته وایسن هر وقت میری دنبال غذا مواظبی زیاد

نظرات (۱)

Loading...

توضیحات

...

۲۱ لایک
۱ نظر

یه بار از یه گربه ماده که اسمش میا بود پرسیدم از چه موجوداتی خیلی بدت میاد ؟ اون گفت بیشتر از گربه ها ...من تعجب کردم و گفتم از گربه ها !؟ فکر می کردم بگی از آدم ها ...میا جواب داد نه من از ادمها بدم نمیاد بعضی هاشون با ما گربه ها خیلی مهربون و خوش رفتارن هر چند رفتار بیشترشون خیلی بده ولی فکر کنم چون فکر نمی کنن ما گربه ها هم احساس داریم باهامون بدن ولی گربه ها هم نوع های خودمن اونا وقتی من مادرم رو ازدست دادم بدترین رفتار رو باهام داشتن من بچه بودم هنوز سه ماهم نبود که مادرم تصادف کرد و دیگه خودم مجبور بودم از خودم مراقبت کنم خودم دنبال غذا می گشتم دنبال سرپناه دیگه مادر عزیزم نبود ( گریه ش گرفت )ازش پرسیدم مادرتو دوست داشتی ؟ با گریه جواب داد اره معلومه تو می دونی بزرگ کردن سه تا بچه گربه چقدر سخته ؟ اون همیشه مراقب ما بود اگه گربه ای یا کلاغی یا ادمی دور و بر ما می اومد ازمون محافظت می کرد اگه می دید جامون امن نیست جامون رو عوض می کرد با اینکه زندگیش خیلی سخت بود ولی هیچوقت ما رو اذیت نمی کرد حتی وقتی شیطنت می کردیم و رو بدنش پنجول می کشیدیم حتی اگه دردش هم می گرفت با محبت لیسمون می زد تمیزمون می کرد تو که نمی دونی زندگی یه گربه ماده چقدر سخته ناخواسته بچه دار بشی چون گربه های نر دیگه وقتی امپرشون می زنه بالا دنبالت میان و ولت هم نمی کنن بعد هم بچه دار می شی خب اونا بچه هاتن تو هم مادرشونی بهشون احساس داری دلت نمیاد ولشون کنی دوسشون داری باید مواظبشون باشی ضعیفن کوچولون حتی نمی تونن رو دست و پاهاشون تا چند هفته وایسن هر وقت میری دنبال غذا مواظبی زیاد