اجرای زیبای مستی، استکهلم آگوست ۱۹۸۸ بانو هایده فقید، اردلان سرفراز فریدون خشنود
مستی هم درد منو دیگه دوا نمیکنه
غم با من زاده شده منو رها نمیکنه
شب که از راه میرسه غربتم باهاش میاد توی کوچه های شب باز صدای پاش میاد
من غمای کهنه مو بر میدارم
که توی می خونه ها جا بزارم
میبینم یکی میاد از می خونه
زیر لب مستونه آواز میخونه
مستی هم درد منو دیگه دوا نمیکنه
غم با من زاده شده منو رها نمیکنه
گرمی مستی میاد توی رگهای تنم
میبینم دل میخواد با یکی حرف بزنم
کی میاد به حرفای من گوش بده
آخه من غریبه هستم با همه
یکی آشنا میاد به چشم من
ولی از بخت بدم اونم غمه
مستیم درد منو دیگه دوا نمیکنه
غم با من زاده شده منو رها نمیکنه
خسته از هرکی که بود
خسته از هرکی که هست
راه میفتم که برم
مثل هر شب مست مست
باز دلم مثل همیشه خالیه
باز دلم گریه تنهایی میخواد
بر میگردم تا ببینم کسی نیست
میبینم غم داره دنبالم میاد
مستی هم درد منو دیگه دوا نمیکنه
غم با من زاده شده منو رها نمیکنه
نظرات