سرگرمی و طنز ورزشی کارتون و انیمیشن علم و فن آوری خودرو و وسایل نقلیه آموزش موسیقی و هنر اخبار و سیاست حیوانات و طبیعت بازی حوادث مذهبی
۱۴۰۴/۰۵/۱۸
آخرین صحنه از یاور به کارگردانیِ امیرحسین بکرانی تکاپویی برای روانِ از دست رفته‌ی بعد از وابستگی است که در حالاتی از شیزوفرنیِ ناشناخته‌ی روانی و خاطراتِ غیرِ ارادیِ بعد از آن نوستالژی می‌سازد. سیستمِ تعریف داستان در این نمایش را دوست داشتم. بازیِ بدنْ همراه با مکانیزمِ میمیک صورت و احساساتِ احتکار شده در اکت‌های فائزه سلیمانی جای تقدیر دارد. مجید بدیع‌زاده را از داستان حذف کنیم چیزی از آن کم نمی‌شود و احتمالاً نوعی از برخوردِ مربیانه‌ با گروه بوده. امیرحسین بکرانی شگفتیِ کارگردانی‌اش به کنار امّا بازی‌اش به عنوانِ یک نمونه‌ی قابل تحسین عنوان نمی‌شود چرا که سلیقه‌ی من نبود: چنین رویکردی به کُنش‌هایی که حاصل از یک بیماریِ روانی است. سعیدی در حدّ و اندازه‌ی خود ظاهر شد؛ یک دکترِ متظاهر به نقشی که آن گردن‌بندی را که جاوید، بدیع‌زاده، به او یادگار داده، همراه دارد؛ گویی که یاور با آن رقصیده. نورپردازی، گریم و طراحی لباس را دقیقاً نمی‌دانم کارِ چه کسانی بوده از همین‌جا از کسانی که اسم‌شان را نیاوردم عذرخواهی می‌کنم، خیلی دلچسب و هنری بود. نمایش «آخرین صحنه از یاور» حاصل یک نگاه است. نگاهی مُدرن به نا اُمیدی‌های بشرِ امروز که روزی در هفته را، مانند سه‌شنبه‌ها، برای خود نوستالژی می‌کند و دقیقاً نمی‌داند این نوستالژی حاصلِ فضای واقعی است یا مجازاً اتفاق می‌اُفتد و...
متن کامل را در روزنامه‌ی اینترنتی برداشت بلند بخوانید.
https://longtake.ir/?p=24729