در حال بارگذاری ویدیو ...

سریال پرواز- قسمت 925 (کتک زدن و سقط شدن بچه چکور توسط بیاجی و ایملی (شماره 2 ) + خلاصه)

۱۴ نظر گزارش تخلف
SAMANEH BANOO
SAMANEH BANOO

سریال پرواز. قسمت 925
خلاصه کوتاه: ( خلاصه اختصاصی میباشد. کپی ممنوع ***

این قسمت شروع میشه با سورج که تو فکر چکوره. سعی میکنه که باهاش تماس بگیره اما موفق نمیشه. یه تاکسی می گیره. چکور هم همینطور داره شلاق و کتک میخوره. ( خدا لعنتشون کنه. ) سورج به راننده میگه زن من حاملست و باید بهش زنگ بزنم. راننده گوشی رو بهش میده ولی موفق نمیشه زنگ بزنه. چکور هم میوفته روی خونریزی و در آخر بیاجی به سمت بشکه ها هلش میده و کاملا چکور میوفته روی خونریزی و بچش سقط میشه. ایملی هم خوشحال هست که بچه چکور سقط شده و اینقدر کتک خورده. بیاجی هم سارا رو با خودش میبره و فرار میکنه. بعدش ایملی میاد بالای سر چکور و میخنده ومیگه چکور حقته. حالا هم رحم و شکم تو هم مثل من خالیه و تو هم مثل من دیگه بچه نداری. چکور داره بیدار میشه و ایملی میره قایم میشه. چکور همه چیز به یادش میاد و با دیدن کلی خون روی بدنش میفهمه که بچش مرده و جیغ میزنه و جیغ میزنه و آتش نفرت و انتقام داره و مشت هاش رو فشار میده و میره بیرون. ایملی هم میخنده.

نظرات (۱۴)

Loading...

توضیحات

سریال پرواز- قسمت 925 (کتک زدن و سقط شدن بچه چکور توسط بیاجی و ایملی (شماره 2 ) + خلاصه)

۱۸ لایک
۱۴ نظر

سریال پرواز. قسمت 925
خلاصه کوتاه: ( خلاصه اختصاصی میباشد. کپی ممنوع ***

این قسمت شروع میشه با سورج که تو فکر چکوره. سعی میکنه که باهاش تماس بگیره اما موفق نمیشه. یه تاکسی می گیره. چکور هم همینطور داره شلاق و کتک میخوره. ( خدا لعنتشون کنه. ) سورج به راننده میگه زن من حاملست و باید بهش زنگ بزنم. راننده گوشی رو بهش میده ولی موفق نمیشه زنگ بزنه. چکور هم میوفته روی خونریزی و در آخر بیاجی به سمت بشکه ها هلش میده و کاملا چکور میوفته روی خونریزی و بچش سقط میشه. ایملی هم خوشحال هست که بچه چکور سقط شده و اینقدر کتک خورده. بیاجی هم سارا رو با خودش میبره و فرار میکنه. بعدش ایملی میاد بالای سر چکور و میخنده ومیگه چکور حقته. حالا هم رحم و شکم تو هم مثل من خالیه و تو هم مثل من دیگه بچه نداری. چکور داره بیدار میشه و ایملی میره قایم میشه. چکور همه چیز به یادش میاد و با دیدن کلی خون روی بدنش میفهمه که بچش مرده و جیغ میزنه و جیغ میزنه و آتش نفرت و انتقام داره و مشت هاش رو فشار میده و میره بیرون. ایملی هم میخنده.