آخرین صحنه از یاور | آغوش‌های خسته از سه‌شنبه

Ali Rafiei Vardanjani
Ali Rafiei Vardanjani

آخرین صحنه از یاور به کارگردانیِ امیرحسین بکرانی تکاپویی برای روانِ از دست رفته‌ی بعد از وابستگی است که در حالاتی از شیزوفرنیِ ناشناخته‌ی روانی و خاطراتِ غیرِ ارادیِ بعد از آن نوستالژی می‌سازد. سیستمِ تعریف داستان در این نمایش را دوست داشتم. بازیِ بدنْ همراه با مکانیزمِ میمیک صورت و احساساتِ احتکار شده در اکت‌های فائزه سلیمانی جای تقدیر دارد. مجید بدیع‌زاده را از داستان حذف کنیم چیزی از آن کم نمی‌شود و احتمالاً نوعی از برخوردِ مربیانه‌ با گروه بوده. امیرحسین بکرانی شگفتیِ کارگردانی‌اش به کنار امّا بازی‌اش به عنوانِ یک نمونه‌ی قابل تحسین عنوان نمی‌شود چرا که سلیقه‌ی من نبود: چنین رویکردی به کُنش‌هایی که حاصل از یک بیماریِ روانی است. سعیدی در حدّ و اندازه‌ی خود ظاهر شد؛ یک دکترِ متظاهر به نقشی که آن گردن‌بندی را که جاوید، بدیع‌زاده، به او یادگار داده، همراه دارد؛ گویی که یاور با آن رقصیده. نورپردازی، گریم و طراحی لباس را دقیقاً نمی‌دانم کارِ چه کسانی بوده از همین‌جا از کسانی که اسم‌شان را نیاوردم عذرخواهی می‌کنم، خیلی دلچسب و هنری بود. نمایش «آخرین صحنه از یاور» حاصل یک نگاه است. نگاهی مُدرن به نا اُمیدی‌های بشرِ امروز که روزی در هفته را، مانند سه‌شنبه‌ها، برای خود نوستالژی می‌کند و دقیقاً نمی‌داند این نوستالژی حاصلِ فضای واقعی است یا مجازاً اتفاق می‌اُفتد و...
متن کامل را در روزنامه‌ی اینترنتی برداشت بلند بخوانید.
https://longtake.ir/?p=24729

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

آخرین صحنه از یاور | آغوش‌های خسته از سه‌شنبه

۰ لایک
۰ نظر

آخرین صحنه از یاور به کارگردانیِ امیرحسین بکرانی تکاپویی برای روانِ از دست رفته‌ی بعد از وابستگی است که در حالاتی از شیزوفرنیِ ناشناخته‌ی روانی و خاطراتِ غیرِ ارادیِ بعد از آن نوستالژی می‌سازد. سیستمِ تعریف داستان در این نمایش را دوست داشتم. بازیِ بدنْ همراه با مکانیزمِ میمیک صورت و احساساتِ احتکار شده در اکت‌های فائزه سلیمانی جای تقدیر دارد. مجید بدیع‌زاده را از داستان حذف کنیم چیزی از آن کم نمی‌شود و احتمالاً نوعی از برخوردِ مربیانه‌ با گروه بوده. امیرحسین بکرانی شگفتیِ کارگردانی‌اش به کنار امّا بازی‌اش به عنوانِ یک نمونه‌ی قابل تحسین عنوان نمی‌شود چرا که سلیقه‌ی من نبود: چنین رویکردی به کُنش‌هایی که حاصل از یک بیماریِ روانی است. سعیدی در حدّ و اندازه‌ی خود ظاهر شد؛ یک دکترِ متظاهر به نقشی که آن گردن‌بندی را که جاوید، بدیع‌زاده، به او یادگار داده، همراه دارد؛ گویی که یاور با آن رقصیده. نورپردازی، گریم و طراحی لباس را دقیقاً نمی‌دانم کارِ چه کسانی بوده از همین‌جا از کسانی که اسم‌شان را نیاوردم عذرخواهی می‌کنم، خیلی دلچسب و هنری بود. نمایش «آخرین صحنه از یاور» حاصل یک نگاه است. نگاهی مُدرن به نا اُمیدی‌های بشرِ امروز که روزی در هفته را، مانند سه‌شنبه‌ها، برای خود نوستالژی می‌کند و دقیقاً نمی‌داند این نوستالژی حاصلِ فضای واقعی است یا مجازاً اتفاق می‌اُفتد و...
متن کامل را در روزنامه‌ی اینترنتی برداشت بلند بخوانید.
https://longtake.ir/?p=24729