سرگرمی و طنز ورزشی کارتون و انیمیشن علم و فن آوری خودرو و وسایل نقلیه آموزش موسیقی و هنر اخبار و سیاست حیوانات و طبیعت بازی حوادث مذهبی
روزهای اولین زندان گرچه به درازا نکشید، اما خیلی سخت گذشت. چون این نخستین تجربه‌ی زندانی شدن سید بود. عصر یکی از روزهای آخر بهار، یکی از افسران خبر آزادی را به سید داد. مسیر را با گام‌هایی تند به سمت منزل پدری که خیلی از پادگان دور نبود طی کرد. درحالی عازم خانه بود، که احساسش آمیزه‌ای بود از شوق و بیم و شرم. شرمگین بود از اینکه محاسنش را تراشیده بودند و بیمناک بود که والدینش اعتراض کنند و بگویند چرا در مسائلی دخالت کردی که به زندان بیفتی؟ اما وقتی به خانه رسید، خانواده به گرم‌ترین وجه از او استقبال کردند. در همان جملات اول، مادر گفت: «من به پسری مانند تو افتخار می‌کنم که در راه خدا قدم برمی‌دارد.»‌ سید نفسی به راحتی کشید و خدا را شکر کرد. این سخن مادر در ثبات قدم او در این مسیر، تأثیر بسزایی داشت.
--------------------------------------------------------------------------
خانه انقلاب اسلامی | www.enghelab.ir
اخبار و سیاست