در حال بارگذاری ویدیو ...

پارت 10 *عاشقانه های یک خیال*

۰ نظر گزارش تخلف
"عاشقانه های یک خیال"
"عاشقانه های یک خیال"

محمد:اسکل...ماروباش عقلمونو دادیم دست کی
سینا :بلاخره که همشون حرکت میکنن مگه نه ؟ از خداتم باشه من به این باهوشی
محمد:اگه حس میکنی خیلی بارته میخوای واست گاری بگیرم ؟
سینا چپ چپ به محمد نگاه کرد و روشو با اخم و تخم برگردوند و زیرلب غرغر کرد:بی تربیت
محمد:سیناخان ما تربیت داریم منتها صلاح نمیبینم که ازش استفاده کنم
سینا :میدونی چیه محمد ؟
محمد : باز چیه ؟ ایده ای نظری چیزی داری ؟
سینا شونه ای بالا انداخت و گفت :من نظرمو به کسی تحمیل نمیکنم اما کسی که با نظر من مخالفه خره تمام شد رفت
محمد:حالاا تو میدونی چیه ؟؟؟
سینا با حالت متعجب بهش نگاهی کرد و سرشو به حالت چیه تکون داد
محمد :یه عده ادم هستن که میفهمن که نفهمن اما نمیفهمن که میفهمیم نفهمن !
سینا :ها ؟مهدیار تو فهمیدی چیگفت؟
مهدیار : خیلی باحالین
ایندفعه سینا و محمد یه نگا بهم کردن و سینا یهو گفت :الان انتظار داری تشویقت کنیم مهدیار یا تشکر ؟
مهدیار با نیش باز گفت : تشویق
محمد:باریکلا شعبون کدخدا باریکلا...
مهدیار خندید و گفت :بهتره بریم اینو درستش کنیم وگرنه یکیمون فقط زنده از این در میریم بیرون
محمد و سینا حرفشو تایید کردن و مهدیار یهویی سینا رو صدا کرد :سیناااا !!
سینا :بله ؟
مهدیار: نظرت چیه ؟ تا من درستش میکنم تو گردوخاکشو تمیز کنی
سینا باشه ای گفت و مهدیار اینبار محمد رو مخاطب قرار داد و گفت: هی محمد
اما محمد حواسش کلا پرت آیینه روی دیوار گاراژ و ژست گرفتن بود
سینا : محمد میدونستی تو بهترین گل دنیایی ؟
محمد با نیش باز برگشت طرف سینا و گفت :واقعا ؟ اره میدونستم چندنفری بهم گفته بودن
سینا:نه نه یه لحظه وایسا
محمد :چیشد ؟
سینا :ندیدی ؟پرچم کمک داور رفت بالا اشتباه شد آفساید بود گل محسوب نمیشه XD
محمد :هرهرهرهر خندیدیم خودتو اصلا دیدی که بهم متلک میندازی ؟
سینا با خنده گفت : مگه من همون کسی نیستم که تو براش کف میکنی ؟
محمد :عزیزم اونی که با دیدنت کف میکنه دلستره نه من ....XD
سینا با اخم نگاش کرد و خواست چیزی بگه که مهدیار پیش دستی کرد و گفت : بچه ها بسه سینا همون کاری که گفتم رو بکن و محمد تو بیا کمک ابزار هارو بیار من جاشون رو بلد نیستم

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

پارت 10 *عاشقانه های یک خیال*

۹ لایک
۰ نظر

محمد:اسکل...ماروباش عقلمونو دادیم دست کی
سینا :بلاخره که همشون حرکت میکنن مگه نه ؟ از خداتم باشه من به این باهوشی
محمد:اگه حس میکنی خیلی بارته میخوای واست گاری بگیرم ؟
سینا چپ چپ به محمد نگاه کرد و روشو با اخم و تخم برگردوند و زیرلب غرغر کرد:بی تربیت
محمد:سیناخان ما تربیت داریم منتها صلاح نمیبینم که ازش استفاده کنم
سینا :میدونی چیه محمد ؟
محمد : باز چیه ؟ ایده ای نظری چیزی داری ؟
سینا شونه ای بالا انداخت و گفت :من نظرمو به کسی تحمیل نمیکنم اما کسی که با نظر من مخالفه خره تمام شد رفت
محمد:حالاا تو میدونی چیه ؟؟؟
سینا با حالت متعجب بهش نگاهی کرد و سرشو به حالت چیه تکون داد
محمد :یه عده ادم هستن که میفهمن که نفهمن اما نمیفهمن که میفهمیم نفهمن !
سینا :ها ؟مهدیار تو فهمیدی چیگفت؟
مهدیار : خیلی باحالین
ایندفعه سینا و محمد یه نگا بهم کردن و سینا یهو گفت :الان انتظار داری تشویقت کنیم مهدیار یا تشکر ؟
مهدیار با نیش باز گفت : تشویق
محمد:باریکلا شعبون کدخدا باریکلا...
مهدیار خندید و گفت :بهتره بریم اینو درستش کنیم وگرنه یکیمون فقط زنده از این در میریم بیرون
محمد و سینا حرفشو تایید کردن و مهدیار یهویی سینا رو صدا کرد :سیناااا !!
سینا :بله ؟
مهدیار: نظرت چیه ؟ تا من درستش میکنم تو گردوخاکشو تمیز کنی
سینا باشه ای گفت و مهدیار اینبار محمد رو مخاطب قرار داد و گفت: هی محمد
اما محمد حواسش کلا پرت آیینه روی دیوار گاراژ و ژست گرفتن بود
سینا : محمد میدونستی تو بهترین گل دنیایی ؟
محمد با نیش باز برگشت طرف سینا و گفت :واقعا ؟ اره میدونستم چندنفری بهم گفته بودن
سینا:نه نه یه لحظه وایسا
محمد :چیشد ؟
سینا :ندیدی ؟پرچم کمک داور رفت بالا اشتباه شد آفساید بود گل محسوب نمیشه XD
محمد :هرهرهرهر خندیدیم خودتو اصلا دیدی که بهم متلک میندازی ؟
سینا با خنده گفت : مگه من همون کسی نیستم که تو براش کف میکنی ؟
محمد :عزیزم اونی که با دیدنت کف میکنه دلستره نه من ....XD
سینا با اخم نگاش کرد و خواست چیزی بگه که مهدیار پیش دستی کرد و گفت : بچه ها بسه سینا همون کاری که گفتم رو بکن و محمد تو بیا کمک ابزار هارو بیار من جاشون رو بلد نیستم