در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان انیمه‌ای تنفس طوفان/ typhoon breath_ پارت ۴۶:

۴ نظر گزارش تخلف
♦aDeRyAn♦
♦aDeRyAn♦

شین-فقط سعی کن از این به بعد نخوری!
تو این گیر و دارا و کلکلا یهو شیزوکو یه جیغ فرا بنفش کشید که هممون خفه شدیم! دستمو گزاشتم رو قلبم و گفتم+ چته؟ وای یا نوح نبی! سکته‌ام دادی دختر! سوسک دیدی مگه؟
شیزوکو با چهره‌ی بسی نگران زل زد به من و گفت- آدرین! هییین! الهی بمیرم لبت چی شده!!
اینو که گفت ماتنویی پرید تو گلوی شین و شروع کرد به سرفه کردن!! ای بابا! این چرا هر وقت بحث لب داغون من میشه میفته به سرفه؟ بزغاله! ی لیوان آب برای شین ریختم و دادم به یوتا که بهش برسونه+بگیر بده بهش کوفت کنه...مرررد!
شین آب رو خورد و ما رو از زیر نظر گزروند و بعد دستاشو به هم کوبید- راستی بچه ها... قرار نبود امروز بریم کوه؟
ای بابا! نگا نگا! کثافت دوباره داره میپیچونه! ولی من قبل از اینکه بچه ها بخان جواب شین رو بدن دستمو گزاشتم رو لبمو با صدای نسبتا بلندی گفتم+وای آره شیزوکو! دیدی چی شده!! نمدونم چشه! وقتی بیدار شدم نابود شده بود!
همه خفه خون گرفتن و به من و شیزوکو نگاه کردن...
شیزوکو- آره کبود کبوده!! نکنه با مغز رفتی تو در دیوار؟
+نه بابا مگه احمقم!
شین با همون پوزخند حرص دراراش-هه... این که صد البته!
اون یکی دمپاییمم دراوردم پرت کردم سمت شین(که البته خیلی راحت جاخالی داد) - تو یکی ببند! دیشب تو منو اوردی داخل! معلوم نیس چه بلایی سر لبم اوردی!
با زدن حرفم شین رنگش پرید و روشو ازم گرفت! خو چه مرگته‌مرتیکه؟ خفه کردی! اه!
یوتا لبخند مضحکی زد و رو به من گفت- نه جونم... من با این مدل کبودی لب کاااااملاااا آشنایی دارم! این مدل کبودی فقط در یه صورت پیش میاد!
مشکوک نگاش کردم+در چ صورت اونوخ؟
یوتا-در صورتی که...(به صورتم نزدیک شد و ادامه داد) یکی ازت لب گرفته باشه!!
کل جمع+-هههههههعععععععع؟!؟!؟؟!
شین هم که طبق معمول سرفه... و البته یوما هم اخم! اگه من فهمیدم این دوتا نره خر چشونه! عنترفِیسا-_-
یوتا با خونسردی ازم دور شد و ادامه داد- بله جانم... بوسه!
بی تفاوت نگاش کردم+ آها... اونوقت شما از کجا میدونی انیشتین؟
انگشتای دستشو به هم گره زد.تریپ دانشمندا رو ورداشت.لم داد رو صندلی و گفت- تجربه جانم! تجربه!!
کیویا هم به شیزوکو اشاره کرد و گفت- تو هم که خدای تجربه!
همه خندیدن ولی شیزوکو سرخ شد و دمپاییشو پرت کرد سمت کیویا و با جیغ جیغ گفت- میمیری اگه خفه شی؟!
کیویا جاخالی داد و دوباره همه زدن زیر خنده! به جز من که هنگ بودم!

نظرات (۴)

Loading...

توضیحات

رمان انیمه‌ای تنفس طوفان/ typhoon breath_ پارت ۴۶:

۱۰ لایک
۴ نظر

شین-فقط سعی کن از این به بعد نخوری!
تو این گیر و دارا و کلکلا یهو شیزوکو یه جیغ فرا بنفش کشید که هممون خفه شدیم! دستمو گزاشتم رو قلبم و گفتم+ چته؟ وای یا نوح نبی! سکته‌ام دادی دختر! سوسک دیدی مگه؟
شیزوکو با چهره‌ی بسی نگران زل زد به من و گفت- آدرین! هییین! الهی بمیرم لبت چی شده!!
اینو که گفت ماتنویی پرید تو گلوی شین و شروع کرد به سرفه کردن!! ای بابا! این چرا هر وقت بحث لب داغون من میشه میفته به سرفه؟ بزغاله! ی لیوان آب برای شین ریختم و دادم به یوتا که بهش برسونه+بگیر بده بهش کوفت کنه...مرررد!
شین آب رو خورد و ما رو از زیر نظر گزروند و بعد دستاشو به هم کوبید- راستی بچه ها... قرار نبود امروز بریم کوه؟
ای بابا! نگا نگا! کثافت دوباره داره میپیچونه! ولی من قبل از اینکه بچه ها بخان جواب شین رو بدن دستمو گزاشتم رو لبمو با صدای نسبتا بلندی گفتم+وای آره شیزوکو! دیدی چی شده!! نمدونم چشه! وقتی بیدار شدم نابود شده بود!
همه خفه خون گرفتن و به من و شیزوکو نگاه کردن...
شیزوکو- آره کبود کبوده!! نکنه با مغز رفتی تو در دیوار؟
+نه بابا مگه احمقم!
شین با همون پوزخند حرص دراراش-هه... این که صد البته!
اون یکی دمپاییمم دراوردم پرت کردم سمت شین(که البته خیلی راحت جاخالی داد) - تو یکی ببند! دیشب تو منو اوردی داخل! معلوم نیس چه بلایی سر لبم اوردی!
با زدن حرفم شین رنگش پرید و روشو ازم گرفت! خو چه مرگته‌مرتیکه؟ خفه کردی! اه!
یوتا لبخند مضحکی زد و رو به من گفت- نه جونم... من با این مدل کبودی لب کاااااملاااا آشنایی دارم! این مدل کبودی فقط در یه صورت پیش میاد!
مشکوک نگاش کردم+در چ صورت اونوخ؟
یوتا-در صورتی که...(به صورتم نزدیک شد و ادامه داد) یکی ازت لب گرفته باشه!!
کل جمع+-هههههههعععععععع؟!؟!؟؟!
شین هم که طبق معمول سرفه... و البته یوما هم اخم! اگه من فهمیدم این دوتا نره خر چشونه! عنترفِیسا-_-
یوتا با خونسردی ازم دور شد و ادامه داد- بله جانم... بوسه!
بی تفاوت نگاش کردم+ آها... اونوقت شما از کجا میدونی انیشتین؟
انگشتای دستشو به هم گره زد.تریپ دانشمندا رو ورداشت.لم داد رو صندلی و گفت- تجربه جانم! تجربه!!
کیویا هم به شیزوکو اشاره کرد و گفت- تو هم که خدای تجربه!
همه خندیدن ولی شیزوکو سرخ شد و دمپاییشو پرت کرد سمت کیویا و با جیغ جیغ گفت- میمیری اگه خفه شی؟!
کیویا جاخالی داد و دوباره همه زدن زیر خنده! به جز من که هنگ بودم!