رمان انیمهای تنفس طوفان/ typhoon breath_ پارت ۳۷: تو رو خدا ریپورت نکن
...نیشیمیاگوجِی از اتاق آدرین اومد بیرون. همه بچه ها دم در اتاق آدرین جمع شده بودن و نگرانش بودن...
یوما- نیشیمیا سان! آدرین... حالش خوبه؟
نیشیمیاگوجِی-آره خوشبختانه... اون سرم و قرصایی که آتوبه براش گذاشته بود به دادش رسید...
یوما یه نفس از سر آسودگی کشید-هوف... یوکاتا!( مترجم:خدا رو شکر!)
نیشیمیاگوجِی به من نگاه کرد- شین... ازت ممنونم!
+من؟؟ چرا؟؟
-چون به آدرین کمک کردی و به ما خبر دادی حالش بده... خداروشکر که وقتی حالش بد شد تو پیشش بودی!
+ولی... نیشیمیاگوجِی من که بهتون گفتم.. تقصیر من بود که..
حرفمو قطع کرد- نه... تقصیر تو نبود... کلا آدرین این مدلیه... زیر بارون نفسش پس میره... تقصیر تو نبود... آه خدایا من نمیدونم آخه مگه این دختر مریضه که میره زیر بارون؟ هزار بار بهش گفتم رمانتیک بازی درنیار وقتی بارون میاد... به فکر سلامتیت باش! ولی گوش میکنه مگه؟
+میگم... نیشیمیاگوجِی... یه سوال... دلیل بیماری آدرین چیه؟؟ البته... اگه اشکالی نداره بدونم...
-نه... چه اشکالی... راستش آدرین چون۷ ماهه به دنیا اومد از اولش مشکل تنفسی داشت... ولی تقریبا شش _ هفت سالش که بود بیماریش عود کرد... نمیدونم چرا... ولی آتوبه که یادشه میگفت یه شب تو خاب جیغ زد مامان و تب شدیدی به جونش افتاد.. بعد که بردنش پیش دکتر... دکترش گفت یه کابوس بیشتر نبوده.. ولی بعد از اون تند تند نفسش بند میومد و بعد از آزمایش فهمیدن که آسم داره... یه مشکل تنفسی کوچیک تبدیل شد به یع بیماری بزرگ برای اون... راستش بدن آدرین خیلی ضعیفه و اگه شدید عصبانی یا ناراحت بشه فوری نفسش میگیره... یه دلیل دیگش هم که بارونه...
+آها... که اینطور... واقعا زندگی سختی داشته! خب... ممنون نیشیمیاگوجِی...
-خاهش... خب... من باید برم به نائوکی و مارتا اطلاع بدم که دختر دست گلشون چه دسته گلی به آب داده...(رو به بچه ها) شما هم برید بخابید دیگه! ساعت ۲ نصفه شب تجمع کردین دم در اتاق یه دختر که چی؟
شیزوکو-من خودم دخترم... پس مشکلی نیس...
نیشیمیاگوجِی-نخیر... شما هم میری میخابی!
یوما- اگه اشکال نداره... من پیش آدرین میمونم! آخه.. یکم نگرانشم...بعد..
نیشیمیاگوجِی-خب... اشکالی نداره... تو پیشش باشی خیال منم راحت تره... اگه حالش بد شد بهم بگو... به جز یوما همه خاب
شیزوکو-هععع؟؟ نانده؟ اون یه پسره! چرا من پیش آدرین نمونم؟
نظرات (۴)