رمان انیمهای تنفس طوفان/ typhoon breath_ پارت ۱۸:
+بله..همونجور که میبینین من از درازسنپای بردم...
داییجان-اره..چی؟...یه لحظه... درازسنپای ؟
مظلوم نگاهش کردم+خب تقصیر خودش بود اول بهم گفت فسقلی!
با حرف من باشگاه رفت رو هوا!! هاجوواج اطرافمو نکاه کردم+چرا میخندین؟ چی گفتم مگه؟دایی؟ تو چرا میخندی؟
دایی سعی کرد جلوی خندشو بگیره-نه...هیچی نیست.خبدبا اینحال من تو رو تو باشگاه نمیپذیرم!
داد زدم+ چرا دایی؟
دایی-چون به اندازه کافی قوی نیستی!
+ای بابا.حالا هی هرچی من میگم به خدا از پسشون برمیام تو بگو باشه بدوش! دایی بیخیال دیگه.میتونم!
درازسنپای- نیشیمیاگوجِی؟منم میخام اگه میشه اون اینجا بمونه!
من و دایی با هنگ+- هع؟
درازسنپای دستشو به نشونه تسلیم بالا گرفت- خب.منم باید اعتراف کنم که آدرین بازیش از من خیلی بهتره! البته تعجبی هم نداره.بالاخره اون دختر هاتسوکه ایریهس! ولی میخام اون اینجا باشه.چون بدون شک باعث پیشرفت تیممون میشه!
پسر تبلیغاتیه- درسته نیشیمیاگوجِی. همه ما بازی خاهر زاده شما و کیویا رو دیدیم راستش احتمالا آدرین از همه ما بهتره!
پسرای همتیمیم-ما هم موافقیم!
یکی یکی همشون به داییم میگفتن که بزاره تو تیم باشم.وووی قربونتون برم من که اینقد هوامو دارین جیگرا.وای اصن دلم میخاد بپرم بغل همشونو ماچشون کنم!
با ذوق نگاه داییم کردم+نه؟ دایی؟ حالا چی میگی؟
دایی کلافه دستی تو موهاش کشید- اوف.پذیرفتن تو و راضی کردن مدیر سخته.چون تا حالا هیچ دختری تو کلوب والیبال پسرا نبوده.
+مامانم که بوده!(مامان آدرین در دوران راهنمایی در کلوب والیبال پسرا بوده)
دایی-آدرین تو با اون فرق داری!
+چه فرقی مثلا؟
با یه غم عجیبی نگام کرد- نَفَسِتو چیکار میکنی؟
قری به گردنم دادم و رومو ازش گرفتم+ نگران اونش نباش.مشکلی پیش نمیاد...
دایی-اگه اومد جواب نائوکی رو چی بدم؟
+من مواظب خودم هستم دایی.من دختر مامانمم!
داییم سرشو به نشونه تاسف تکون داد- خیلی خب.پس...
هنوز حرفش تموم نشده بود که یهو پسر هم تیمیم پرید جلوم- پس حله دیگه؟ من تاچیبانا هستم.میتونی یوما صدام کنی!(اون یکی پسر همتیمیمو کشید کنار خودش) این نره خری هم که میبینی داداشمه.
آقاداداش-اوکایری(مترجم:خوشاومدی) من یوتا هستم...یوروشکو(مترجم: خوشبختم )
پشت سرش پسر تبلیغاتیه اومد- منم یوکی ام.خوشبختم!
-ریو دِس.یوروشکو!
نظرات (۵)