کیگو-چیزی گفتی دلبندم؟
+کی؟من؟ نه! من هیچی نگفتم!!
کیگو-باشه حالا بگذریم از این بحث...
کیوکا-کدوم بحث؟
کیگو-همین بحث مزخرف قیافه پسرای کلوب والیبال!
کیوکا-دلت هم بخاد!! اصن میدونی چیه؟ شما پسرا حسودین حسودیتون میشه که دخترا پسرای کلوب زیبارویان رو بیشتر از شما نعلبکی ها میخان...حسود بدبخت!!
کیگو-خفه بمیر بابا!! آنچنان هم خوشکل نیستن!
+قابل تشخیص بود...
کیوکا و کیگو-چی؟
+اینکه اونا خوشکلن...(کیگو چشماشو چرخوند و چشمای کیوکا برق زد!)
کیوکا-دیدی گفتم کی-چان؟ ولی...آدرین تو از کجا میدونی؟ مگه رفتی تو‌کلوب؟
+نه ولی اپن پسری که برای کلوب تبلیغ و ثبت‌نام میکرد خیلی کیوت بود...حدس زدم بقیشون هم خوشکل باشن...
کیگو-استدلالت به شدت غیر منطقی و مزخرفه آدرین جان!! آخه امکان نداره...شاید فقط یکیشون خوشکل میبود!! بقیه عین بیل بدون دسته بودن! از کجا معلوم؟
+هیچی یه استدلال بچگانه بود...به دل نگیر...خب...حالا که فهمیدین قیافه هاشون برام مهم نیس خطر رفع شد؟؟
کیوکا-های(مترجم:بله)
کیگو-چیچیو بله؟؟؟ نخیر آبجی هنوز مونده!!
چشممو چرخوندم+دیگه چیه ؟؟
کیگو-تمرینا...اونا وحشتنام تمرین میکنن...مربیشون امونشونو بریده! نیشیمیا سان(مربی کلوب والیبال پسران) دختر و پسر نمیشناسه! به هیشکی رحم نمیکنه!! حتی شایعه هست که اون برادر هاتسوکه ایریه معروفه...همون بازیکن جهانی...اولین دختری که رو دست همه پسرا بلند شد!
باشنیدن اسم مادرم...لبخند زدم+مشکلی نیست...راستش...اینم قابل تشخیص بود...چون تیم والیبال پسران این مدرسه خیلی قویه!
کیگو-خب مگه مرض داری که اومدی تو تیم پسرا؟
+نترس...شرط میبندم هیچکدومشون به گرد پامم نمیرسن!!
کیگو-ولی اونا خیلی قوین!!
+من از همشون قوی ترم...نگران نباش...
کیوکا-مطمئنی از پسش برمیای؟
+شک نکن!
کاناده-الان میتونم حرف بزنم؟
کیگو-واااای مُردی!! بنال ببینم چی میخای بگی!
کاناده-هوف راحت شدم واقعا انسان بدون حرف زدن میمیره‌‌.خب خب خب... عرضم به حضورتون که(با داد ادامه داد) نانییییییییییییییییی ؟؟؟؟؟؟ چی شد چی شد ؟؟؟ وایسا... اینجور که از حرفاتون فهمیدم آدرین رفته تو کلوب والیبال پسرا... آره!؟
+آره خب که چی! ؟
کاناده-مگه مازوخیسمی دختر؟؟ میخای زیر دست اون نیشیمیای ملعون جان به جان آفرین یکتا تسلیم کنی؟