در حال بارگذاری ویدیو ...

قسمت۲۵: رمان my doctor

maryam(wonho and maryam Iranain Korean copul)
maryam(wonho and maryam Iranain Korean copul)

از زبون سه جین:
کنار اونی وایساده بودم و داشتم غذام رو میخوردم ولی نمیدونم چرا اونی اینقدر استرس داشت و هی به اطراف نگاه میکردو زیر لب ی چیزی زمزمه میکرد. اخرش طاقت نیوردم و بلند گفتم:( یاااا اونی چته چرا هی اطرافو نگاه میکنی؟) توجه س تا پسرا به ما جلب شد . اونی برگشت سمتم و گفت:(چیزی نیست) اخمی کردم و گفتم:( چطور چیزی نیست که از وقتی ما اومدیم با استرس داری اطرافو نگاه میکنی)
لئو اوپا گفت:( چیزی شده النا؟) لبش رو گاز گرفت و گفت:( لی لی قبل از اینکه سه جین و جیمین بیان بهم گفت که میره ی جایی کار داره . منم بهش گفتم بره و زود بیاد ولی الان نیستش T.T) با چشمای گرد شده گفت:( الان باید بگی؟) به طرفداری از اونی گفتم:( خوب لئو تو ی جوری حرف میزنی انگار کار النا اونی عمدی بوده اینو باید بهت بگم که لی لی و النا الان ۱۰ ساله باهم دوستش و اون الان بیشتر از تو نگرانشه پس هی نمک نپاش روی زخمش.) پوفی کشید که ونهوو گفت:( جای نگرانی نیست حتما راه رو گم کرده . منو النا و لئو هیونگ میریم دنبالش و سه جین و جیمین میمونن تا حواسشون به بیمارا باشه .) اعتراض کردم:( اون دوشت منم هست منم میخوام بیام دنبالش) و بعد لبام رو اویزون کردم . که ونهوو گفت:( نه نمیتونی بیای . چون ممکنه که توی خونه ها رفته باشه و نمیخوام که تو هم بیای که ما هم حواسمون به تو و هم النا باشه .) النا چپ چپ نگاهش کرد . جیمین اومد سمتم و گفت:( شماها برین من و سه جین همین جا میمونم و حواسمون کاملا به اینجاست و اگه لی لی اومد بهتون خبر میدیم)
بعد از اینکه اونی و پسرا رفتن . چپ چپ به جیمین نگاه کردم و گفتم:( چرا به جای من حرف زدی ؟ من میخواستم برم)
اخمی کرد و گفت:( اگه تو میرفتی فقط توی دستو پاشون بودی) گفتم:( پس چرا النا اونی رفت؟) گفت:( چون اولا النا از تو بزرگتره . دومن اونجوری که فهمیدم اون ی جورایی دوران اتش نشانی رو هم گذرونده و میتونه از خودش محافظت کنه . سومن ی دختر با پسرا بره بهتره چون ممکنه لی لی جایی رفته باشه که پسرا نتونن برن.)
پوفی کردم و سری تکون دادم و نشستم سرجام . ۱۰ دقیقه بود که نشسته بودم و خبر از لی لی نبود . ی دفعه بلند شدم و گفتم:( وااااااااااای دارم کلافه میشم) داشتم از نگرانی میمردم چرا این بشر نمیاد؟ چرا خبری از بچه ها نیست ؟
ادامه دارد..
چه اتفاقی برای لی لی افتاده؟
ایا ونهوو و لئو و النا.لی لی رو پیدا میکنن؟؟

نظرات (۲)

Loading...

توضیحات

قسمت۲۵: رمان my doctor

۱۳ لایک
۲ نظر

از زبون سه جین:
کنار اونی وایساده بودم و داشتم غذام رو میخوردم ولی نمیدونم چرا اونی اینقدر استرس داشت و هی به اطراف نگاه میکردو زیر لب ی چیزی زمزمه میکرد. اخرش طاقت نیوردم و بلند گفتم:( یاااا اونی چته چرا هی اطرافو نگاه میکنی؟) توجه س تا پسرا به ما جلب شد . اونی برگشت سمتم و گفت:(چیزی نیست) اخمی کردم و گفتم:( چطور چیزی نیست که از وقتی ما اومدیم با استرس داری اطرافو نگاه میکنی)
لئو اوپا گفت:( چیزی شده النا؟) لبش رو گاز گرفت و گفت:( لی لی قبل از اینکه سه جین و جیمین بیان بهم گفت که میره ی جایی کار داره . منم بهش گفتم بره و زود بیاد ولی الان نیستش T.T) با چشمای گرد شده گفت:( الان باید بگی؟) به طرفداری از اونی گفتم:( خوب لئو تو ی جوری حرف میزنی انگار کار النا اونی عمدی بوده اینو باید بهت بگم که لی لی و النا الان ۱۰ ساله باهم دوستش و اون الان بیشتر از تو نگرانشه پس هی نمک نپاش روی زخمش.) پوفی کشید که ونهوو گفت:( جای نگرانی نیست حتما راه رو گم کرده . منو النا و لئو هیونگ میریم دنبالش و سه جین و جیمین میمونن تا حواسشون به بیمارا باشه .) اعتراض کردم:( اون دوشت منم هست منم میخوام بیام دنبالش) و بعد لبام رو اویزون کردم . که ونهوو گفت:( نه نمیتونی بیای . چون ممکنه که توی خونه ها رفته باشه و نمیخوام که تو هم بیای که ما هم حواسمون به تو و هم النا باشه .) النا چپ چپ نگاهش کرد . جیمین اومد سمتم و گفت:( شماها برین من و سه جین همین جا میمونم و حواسمون کاملا به اینجاست و اگه لی لی اومد بهتون خبر میدیم)
بعد از اینکه اونی و پسرا رفتن . چپ چپ به جیمین نگاه کردم و گفتم:( چرا به جای من حرف زدی ؟ من میخواستم برم)
اخمی کرد و گفت:( اگه تو میرفتی فقط توی دستو پاشون بودی) گفتم:( پس چرا النا اونی رفت؟) گفت:( چون اولا النا از تو بزرگتره . دومن اونجوری که فهمیدم اون ی جورایی دوران اتش نشانی رو هم گذرونده و میتونه از خودش محافظت کنه . سومن ی دختر با پسرا بره بهتره چون ممکنه لی لی جایی رفته باشه که پسرا نتونن برن.)
پوفی کردم و سری تکون دادم و نشستم سرجام . ۱۰ دقیقه بود که نشسته بودم و خبر از لی لی نبود . ی دفعه بلند شدم و گفتم:( وااااااااااای دارم کلافه میشم) داشتم از نگرانی میمردم چرا این بشر نمیاد؟ چرا خبری از بچه ها نیست ؟
ادامه دارد..
چه اتفاقی برای لی لی افتاده؟
ایا ونهوو و لئو و النا.لی لی رو پیدا میکنن؟؟

موسیقی و هنر