سرگرمی و طنز ورزشی کارتون و انیمیشن علم و فن آوری خودرو و وسایل نقلیه آموزش موسیقی و هنر اخبار و سیاست حیوانات و طبیعت بازی حوادث مذهبی
۱۳۹۸/۰۵/۲۴
یه دفعه ماشین وسط جاده منحرف شد و نزدیک بود بریم تو باقالیا که آراد به خودش اومد و ماشینو کنترل کرد..کنار اتوبان نگه داشت..چش بود؟؟چرا حواسش به رانندگی نبود؟؟داشت به کشتنمون میداد..
-میتونی بشینی؟؟
+آره..چیزی شده؟حالت خوبه؟؟
-بیا بشین..
از ماشین پیاده شد..روی صندلی راننده نشستم..آرادم ماشینو دور زد و سر جای من نشست..پشتی صندلیو داد یکم عقب و دراز کشید..چشماشو بست گفت-برو دیگه..
+خوبی؟!
سرشو آروم تکون داد(یعنی آره)ولی دروغ میگفت..از رفتارش معلوم بود حالش بده ولی چرا؟؟کجاش درد میکنه؟؟..ماشینو روشن کردم و راه افتادم..به خیابونای روسیه آشنایی نداشتم..باید کجا برم حالا؟!
+کجا برم؟
-مستقیم برو فعلا..
+من نگرانما..
-نگران نباش خوبم..
+خب بگو چته..اگه خوبی چرا کنترل ماشین از دستت در رفت؟؟
-آروم جونم من خوبم نگران نباش..
دیگه چیزی نگفتم..طبق چیزایی که آراد میگفت ماشینو میروندم تا رسیدیم به فرودگاه..ماشینو یه جای پرت پارک کردم..وسایلو برداشتیم و رفتیم تو سالن اصلی..آراد هنوز یکم گیج میزد..چرا به من نمیگفت چشه؟؟دارم از نگرانی میمیرم..نکنه فیلمشه که منو ازیت کنه؟!!نه نه آراد بخواد ازیت کنه از این راه ها نمیره چون میدونه سکته میزنم..بعد نیم ساعت بالاخره هواپیما از خاک روسیه به طرف ایران پرواز کرد..
⬇نظرات⬇