در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان «من و داداشیم» پارت ۵۳

۱۴ نظر گزارش تخلف
_Pishi_
_Pishi_

پ.ن:یکی شلوار پسره تو عکسو بکشه بالا:|


تا ساعت یک با یاسی درباره چیزای مختلف و لباس عروسی و کارایی که باید انجام بدیم حرف زدیم..ساعت یک آراد یاسی رو رسون خونشون..یه سری از کارای زبانم مونده بود..رفتم تو اتاقم تا اونارو انجام بدم..نمیدونم چقدر مشغول انجام درسام بودم..نگاهم به ساعت افتاد...ساعت هفت بود..اووو من این همه مدت داشتم درس میخوندم؟!!آفرین به خودم..چرا آراد هنوز نیومده؟گوشیمو برداشتم و شماره آراد و گرفتم..مثل همیشه بوق دوم نخورده برداشت..
-جانم؟
+سلام کجایی؟
-سلام دم درم..
+باشه..
قطع کردم..رفتم بیرون از اتاق..آراد با یه شیشه مشروب به دست وارد خونه شد..مشروب؟آراد که اهل این چیزا نبود..یعنی من اشتباه میکردم؟؟آراد اومد و روبه‌روم وایساد..
-علیک سلام..
+سلام..
گونمو بوسید..دستمو گرفت و رفت به طرف مبلا..روی مبل دو نفره منو نشوند..شیشه شرابو گذاشت روی میز وسط و گفت-همینجا بشین الان میام..
باز زد کنال کودک..بابا من بچه نیستم به چه زبونی بهت حالی کنم؟!!رفت و بعد دو سه دقیقه اومد..از آشپزخونه دو تا لیوان مخصوص آورد و نشست کنارم..
-تا حالا خوردی؟
+نه..تو خوردی؟؟
-آره..میخوام واسه اولین بار با خودم بخوری..
#چشمامو با زور باز کردم..کل بدنم درد میکرد..سرم داشت منفجر میشد..چرا چیزی از دیشب یادم نمیاد؟؟چرا هر وقت تو اتاق آرادم یادم نمیاد کی خوابیدم؟؟دست آراد دورم محکم تر شد و منو به خودش چسبوند..
-بیدار شدی عروسکم؟خوبی؟
+بدنم درد میکنه..
-یکم استراحت کنی درست میشه..
دستش روی پوستمو نوازش میکرد..روی پوستم!؟؟پس..پس لباسام؟؟
+آراد تو چی کار کردی؟؟
-کار بدی نکردم..
+مگه نگفتم صبر کن؟
-نمیتونستم..نمیشد..
+چرا چیزی از دیشب یادم نمیاد؟
-چون مست بودی..پاشو بریم حموم..
+بریم؟!!فک نکن هرکاری که بخوای میتونی بکنیا..
-دیوونه تو الان نمیتونی رو پات وایسی..من فقط میخوام کمکت کنم همین..
دستمو گذاشتم رو چشمام و گفتم+برو بیرون..
نیم خیز شد و گفت-آرام من فق..
⬇نظرات⬇

نظرات (۱۴)

Loading...

توضیحات

رمان «من و داداشیم» پارت ۵۳

۵ لایک
۱۴ نظر

پ.ن:یکی شلوار پسره تو عکسو بکشه بالا:|


تا ساعت یک با یاسی درباره چیزای مختلف و لباس عروسی و کارایی که باید انجام بدیم حرف زدیم..ساعت یک آراد یاسی رو رسون خونشون..یه سری از کارای زبانم مونده بود..رفتم تو اتاقم تا اونارو انجام بدم..نمیدونم چقدر مشغول انجام درسام بودم..نگاهم به ساعت افتاد...ساعت هفت بود..اووو من این همه مدت داشتم درس میخوندم؟!!آفرین به خودم..چرا آراد هنوز نیومده؟گوشیمو برداشتم و شماره آراد و گرفتم..مثل همیشه بوق دوم نخورده برداشت..
-جانم؟
+سلام کجایی؟
-سلام دم درم..
+باشه..
قطع کردم..رفتم بیرون از اتاق..آراد با یه شیشه مشروب به دست وارد خونه شد..مشروب؟آراد که اهل این چیزا نبود..یعنی من اشتباه میکردم؟؟آراد اومد و روبه‌روم وایساد..
-علیک سلام..
+سلام..
گونمو بوسید..دستمو گرفت و رفت به طرف مبلا..روی مبل دو نفره منو نشوند..شیشه شرابو گذاشت روی میز وسط و گفت-همینجا بشین الان میام..
باز زد کنال کودک..بابا من بچه نیستم به چه زبونی بهت حالی کنم؟!!رفت و بعد دو سه دقیقه اومد..از آشپزخونه دو تا لیوان مخصوص آورد و نشست کنارم..
-تا حالا خوردی؟
+نه..تو خوردی؟؟
-آره..میخوام واسه اولین بار با خودم بخوری..
#چشمامو با زور باز کردم..کل بدنم درد میکرد..سرم داشت منفجر میشد..چرا چیزی از دیشب یادم نمیاد؟؟چرا هر وقت تو اتاق آرادم یادم نمیاد کی خوابیدم؟؟دست آراد دورم محکم تر شد و منو به خودش چسبوند..
-بیدار شدی عروسکم؟خوبی؟
+بدنم درد میکنه..
-یکم استراحت کنی درست میشه..
دستش روی پوستمو نوازش میکرد..روی پوستم!؟؟پس..پس لباسام؟؟
+آراد تو چی کار کردی؟؟
-کار بدی نکردم..
+مگه نگفتم صبر کن؟
-نمیتونستم..نمیشد..
+چرا چیزی از دیشب یادم نمیاد؟
-چون مست بودی..پاشو بریم حموم..
+بریم؟!!فک نکن هرکاری که بخوای میتونی بکنیا..
-دیوونه تو الان نمیتونی رو پات وایسی..من فقط میخوام کمکت کنم همین..
دستمو گذاشتم رو چشمام و گفتم+برو بیرون..
نیم خیز شد و گفت-آرام من فق..
⬇نظرات⬇